منوچهر محمدی،رضا پهلوی را کمی خجالت داد
منوچهر محمّدی با انتشار یک نامه سرگشاده از رضا پهلوی به خاطر آنکه به جای رهبری کّل اپوزیسیون به سخنگویی فقط عدّه خاص و طیف پادشاهی خواهان قناعت کرده است،گلایه کرد و شورای ملی رضا پهلوی را به “اتحاد طرفداران پادشاهی” تشبیه کرد که به گفته او نمیتوان آن را شورای ملی نام نهاد.وی سپس با اشاره به دیدارهای مختلف خود با شاهزاده رضا پهلوی،از توقف دریافتیهای مالی خود از سوی هوادران پادشاهی به شدت ابراز ناراحتی عمیق کرد و از رضا پهلوی به خاطر عدم توجه و پیگیری به این موضوع(قطع کمک مالی) انتقاد کرد و با اه و افسوس وصف ناشدنی،رضا پهلوی را متهم کرد که”عملش منطبق با سخنان زیبایش” نمیباشد.
منوچهر محمّدی در ادامه نامه خود به رضا پهلوی توصیه کرد که “به جای اصرار بر تداوم سیاست حمایتی از یک جریان همسو و خاص ،از الیتهای فکری و جریانات سیاسی استخوان دار و جمهوری خواهان جهت ایجاد اتحاد واقعی استفاده کند.”محمّدی، اتحاد رضا پهلوی با جمهوریخواهان شناسنامه دار را تنها دلیلی عنوان کرد که باعث خواهد شد که رضا پهلوی مورد توجه دولتهای جهانی قرار بگیرد!و ملتمسانه از رضا پهلوی درخواست کرد که برای آنکه شاهزاده “مورد توجه دولتهای جهانی” قرار بگیرد،یک مقدار نیز به طرح او بذل توجه نماید!
منوچهر محمدی در انتها ضمن اشاره به اینکه پادشاهی خواهان، چاپلوسانه رضا پهلوی را قربانی امیال و شهرت خویش کرده اند،رضا پهلوی را فرا خواند تا زمان باقیست از سخنگویی صرف طیف پادشاهی خواهان، خود را برهاند و به عنوان یک سرمایه ملی فرا جناحی و فرا گروهی در فکر تشکیل شورای رهبری واقعی متشکل از طیف جمهوری خواهان و پادشاهی خواهان باشد.
هر چند منوچهر محمّدی تلاش وافری کرده است که انگیزه خود را از انتشار چنین نامهای , صرفاً از باب دلسوزی و بر پایه مصألح و منافع ملیّ به مخاطب ترسیم کند اما اه و افسوس منوچهر محمّدی از عدم دریافت کمکهای مالی از سوی طرفداران پادشاهی چنان غلیظ و پر رنگ است که مخاطب نمیتواند از کنار آن به راحتی بگذرد و منوچهر محمّدی بدون آنکه خود بخواهد انگیزه واقعی خود را در طول دردنامه بلند بالای خودصریحا آشکار کرده است که از دید مخاطب نیز نمیتواند مغفول بماند.
دعوت رضا پهلوی از خامنه ای/اصغر کریمی
اصغر کریمی
باور نمیکردم که نامه “شورای ملی ایران” به خامنه ای واقعی باشد. فکر کردم یکی خواسته است آنها را دست بیندازد. اما نامه واقعی است. حضرات به خامنه ای نامه داده اند و از او تقاضا کرده اند به “جنبش آزادیخواهی مردم” ایران بپیوندد و انتخابات آزاد برگزار کند! از او خواسته اند که از تمام امکاناتش برای رفع بحران استفاده کند! تصورش را بكنيد! خامنه ای به عضويت جنبش آزاديخواهی اين جماعت در آمده باشد و فعالانه از امكاناتش برای رفع بحران استفاده كند! نفس همينكه اين جماعت ميتوانند چنين هذيانهايی را بر زبان آورند اين سوال را مطرح ميسازد كه قرار است اين “جنبش كذايی آزاديخواهی” مردم را از چه چيزی خلاص كند؟ از ديكتاتوری يا از نفس انسانيت و آزادی؟!
باور نمیکردم که نامه “شورای ملی ایران” به خامنه ای واقعی باشد. فکر کردم یکی خواسته است آنها را دست بیندازد. اما نامه واقعی است. حضرات به خامنه ای نامه داده اند و از او تقاضا کرده اند به “جنبش آزادیخواهی مردم” ایران بپیوندد و انتخابات آزاد برگزار کند! از او خواسته اند که از تمام امکاناتش برای رفع بحران استفاده کند! تصورش را بكنيد! خامنه ای به عضويت جنبش آزاديخواهی اين جماعت در آمده باشد و فعالانه از امكاناتش برای رفع بحران استفاده كند! نفس همينكه اين جماعت ميتوانند چنين هذيانهايی را بر زبان آورند اين سوال را مطرح ميسازد كه قرار است اين “جنبش كذايی آزاديخواهی” مردم را از چه چيزی خلاص كند؟ از ديكتاتوری يا از نفس انسانيت و آزادی؟!
در راس این جماعت رضا پهلوی است که قبلا به خاتمی پیام تبریک داده است. کارنامه بقیه شرکا از رضا پهلوی بهتر نیست. اما شان نزول این نامه چیست؟ چه میخواهد بگوید؟
واقعیت این است که یک جریان سیاسی که در امر سرنگونی حکومت جدی نباشد، مجبور است برای ماندن در صحنه سیاسی به هزار دلقک بازی دست بزند. یک روز پیام تبریک به سران حکومت اسلامی بنویسد و برای حکومت اسلامی آرزوی موفقیت کند و یک روز در اقدامی محیرالعقول خامنه ای را به جنبش آزادیخواهی دعوت کند. نفس این اقدام قبل از هرچیز ماهیت “جنبش آزادیخواهی” این جماعت را هم بخوبی روشن میکند. جنبشی که چهار کلمه حرف حساب ندارد. جنبشی که یک خواست رفاهی ساده برای ٧٠ میلیون مردم مچاله شده و استثمارشده ندارد، جنبشی که هنوز وحشت دارد از عباراتی مانند آزادی بی قید و شرط سیاسی و لغو مجازات اعدام و محاکمه قاتلین مردم ایران و دهها خواست مبرم مردم صرح و روشن حرف بزند، اما یادش نمیرود که باجا و بیجا از آشتی ملی دم بزند. از خامنه ای خواسته است مردم را در صدر تصمیم گیری قرار دهد. از همین عبارت عمق و طول و عرض حقوق مردم در نظامی که اینها خوابش را میبینند، را هم میتوان بخوبی دید. ظاهرا خواسته اند با این نامه که رونوشت به سازمان ملل و اعضای شورای امنیت سازمان ملل هم داده شده، به نمایندگی از طرف مردم طرف حساب حکومت بشوند. اما نامه زیادی ناشیانه است و ظاهرا سر و صدای برخی هوادارانش را هم درآورده و الاهه بقراط از مدافعین پر و پا قرص این شورا در دفاع از این نامه، بند را لو داده و معنای واقعی آنرا عیان کرده است.
“من هیچ عیبی در این کار نمی بینم و اگر فایده ای نداشته باشد زیانی هم ندارد. (چه دفاع جانانه ای!) اگر این کار نشود، چه بشود؟! یا بقیه مشغول چه کار مهمیهستند؟! نمی شود که همه اش علیه اقدام دیگران حرف زد و خود هم کاری نکرد! اگر کسی به دنبال شورش و انقلاب نیست و می خواهد از راه نافرمانی مدنی و متمدنانه و مسالمت آمیز برای تغییر فعالیت کند باید مطابق نرم های بین المللی رفتار کند. به همین دلیل این نامه و برخورد آن درست است”. باید از خانم بقراط تشکر کرد که آنچه در نامه این شورا در لفافه پوشیده شده را رک و پوست کنده آشکار کرده اند. میگویند شورای ملی قرار است به شیوه مسالمت آمیز برای تغییر فعالیت کند. بحث سرنگونی هم در کار نیست. به این عبارت هم توجه کنید: “نه رضا پهلوی و نه شورای ملی ایران ادعای آلترناتیو بودن و دولت در تبعید بودن نداشته، معلوم نیست چرا باید چنین توقعی را از آن داشت! آیا بد است که نهادی بخواهد برای رسیدن به شرایطی در ایران تلاش کند که مردم «حق انتخاب» داشته باشند؟! اینهایی که مرتب دم از «سرنگونی» و «اصلاح» و غیره می زنند، خودشان در طول این سی و چهار سال کدام حکومت را سرنگون و یا اصلاح کرده اند؟!” این هم آخر و عاقبت هر فرد و جریانی که از انقلاب مردم برای سرنگونی وحشت دارد. اصلا مشکل اصلی این مملکت همین سرنگونی طلبان هستند! مگر نه که یکبار هم حکومت شاهنشاه آریامهر را سرنگون کرده اند! البته خانم بقراط اینجا اشتباهی اصلاح و اصلاح طلبی را هم قید کرده اند. حواسشان نبوده که زمانی سخنگوی شورای ملی ایران برای خاتمی، رئیس اصلاح طلبان، آرزوی موفقیت کرده و الان هم برخی از چهره های اصلاح طلب سابق در همین شورای ملی هستند. خانم بقراط البته قصد رنجاندن آنها را ندارند اینرا به حساب بی دقتی شان بگذارید. بعلاوه خواست انتخابات آزاد در حکومت اسلامی و مخالفت با شورش و انقلاب، به عبارتی همان اصلاح طلبی یا استحاله طلبی است.
اما برگردیم به اصل مطلب و نامه کذائی شورای ملی ایران یعنی خواست انتخابات آزاد در حکومت اسلامی. این البته حرف تازه ای نیست. این پلاتفرم نهان و آشکار همه جریاناتی است که از انقلاب مردم وحشت دارند. رفراندم و آشتی ملی و شیوه مسالمت آمیز و تدریجی و گام به گام برای تغییر اجزاء دیگر این پلاتفرم است. اين يك عوام فريبي محض است که در حکومت اسلامی بتوان با مبارزه مسالمت آمیز به کوچکترین تغییری به نفع مردم رسید یا بتوان دست به رفراندم زد آنهم برای تغییر حکومت. این یک حقه بازی تمام عیار است. کسی که برای خودش کمی احترام قائل باشد و لااقل با خودش صمیمی باشد این طرح های خیالی را بعنوان پلاتفرم به جامعه عرضه نمیکند. حتی یک نفر از طرفداران انتخابات آزاد، باور ندارد که میتوان در حکومت اسلامی انتخابات آزاد گذاشت و رفراندم کرد و یا به شیوه مسالمت آمیز به جائی رسید. حتی رضا پهلوی در مصاحبه ای گفته است نهایتا باید با زور این حکومت را سرنگون کرد. اما این تناقض در میان این جریانات واقعی است. دائما مانند یک پاندول بین اصلاح طلبی و سرنگونی بازی میکنند. نمیتوانند پز سرنگونی ندهند چون جامعه سرنگونی طلب تر از اینهاست و در اینصورت یک نفر هم تره برایشان خرد نمیکند. اما همزمان هزار بار باید تاکید کنند که منظورشان انقلاب نیست، منظورشان خشونت! نیست، منظورشان حمله به پادگانها و صدا و سیما و دستگیری رهبران حکومت نیست. در چنین فضائی این نامه بر خلاف نظر خانم بقراط لااقل زیان های زیادی برای نویسندگان آن دارد، جامعه پیشکش، و هواداران شورای ملی را شرمنده خواهد کرد!
اینها حکومت را نمیخواهند چون میدانند که اين حکومت ديگر رفتنی است (هرچند این کردیت را به همه آنها نباید داد)، اما وحشت از انقلاب گرسنگان و به میدان آمدن کارگران آنها را در امر سرنگونی محتاط میکند. اگر یکبار کلمه سرنگونی از قلم و دهان اینها بیرون بیاید در عوض صد بار تاکید میکنند که خشونت (منظورشان انقلاب) نمیخواهند و مشتی لیچار هم علیه سرنگونی طلبان واقعی بيان میکنند. کلمات “استحاله” و “انحلال” و رژیم چنج را برای همین اختراع کرده اند که حتی الامکان از کلمه سرنگونی، که با به میدان آمدن مردم و انقلاب تداعی میشود، استفاده نکنند. اینها “آشتی ملی” میخواهند، آشتی نه فقط با بخشی از حکومت بلکه با سران سپاه و ارتش و وزارت اطلاعات و کل بنیادهای سرکوب و استثمار حکومت. این برای این جنبش امری هویتی است.
واقعیت این است که جریانات بورژوائی و راست از جمله این شورای کذائی بیش از آنکه طرفدار سرنگونی باشند نگران به میدان آمدن مردم و انقلاب مردم هستند. چون انقلاب تنها راه كنار زدن ديكتاتورها توسط مردم است. انقلاب تنها راه دخالت مردم در اوضاع سياسی و پايان دادن به بی اختياری و محروميت اكثريت مردم است. مشكل جريانات بورژوايی و راست بطور واقعی مخالفت با خشونت هم نيست. اينها ميتوانند با سناريوهايی نظير به خون كشيدن زندگی مردم عراق موافق باشند اما با انقلاب كه اساس آن دخالت توده ای مردم است حتی اگر كمترين خون ريخته شود مخالفند. تازه در همه انقلابات اين مردم و انقلابشان نيست كه خون ميريزد بلكه اساسا اين ديكتاتورها هستند كه به خواستهای بحق مردم خون ميپاشند، همانطور که در سال ٥٧ کردند، و برای مردم راهی جز دست بردن به سلاح باقی نميگذارند.
اطلاعیه تلویزیون آزاد در رابطه با پخش برنامه از طریق رادیو تندر
بدین وسیله به اطلاع بینندگان تلویزیون آزاد میرساند که بخشی از برنامه سیاسی تلویزیون آزاد به ویژه در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری از طریق رادیو تندر و ماهواره یوتلست هر شب به سوی ایران و اروپا پخش میشود.این برنامهها به صورت اختصاصی مربوط به انتخابات میباشد و علاقمندان میتوانند علاوه بر ماهوره از طریق اینترنت اینجا به آن گوش کنند.
۱۸می ۲۰۱۳ مدیریت تلویزیون آزاد
رادیو تندر از طریق ماهواره یوتلسات برای ایران و اروپا پخش میشود.
Eutelsat 7A, 10721, S/R: 22000, FEC:1/2 H
نامۀ رضا پهلوی به خامنه ای و تبعات آن / منوچهر اصلانپور
اگرچه نامۀ جنجالی مورد بحث ، به نام شورای ملی ایران نوشته شده است، ، اما به چند دلیل نامۀ رضا پهلوی است. ایشان همواره برای خود خط قرمز تعیین کرده و گفته است که اگر چنین و چنان نشد خود را کنار خواهد کشید .
پس زمانی که در این باره اقدامی نکرده و در صفحۀ فیسبوک خودش هم منتشر شده و خود به عنوان سخنگوی شورا ، عملا رهبری شورا را در اختیار دارد و دلایل دیگر ، نمی تواند بعدها بگوید که من از این نامه خبر نداشتم و یا با آن موافق نبودم.
پس از این می پردازیم به اینکه چرا این نامه نباید نوشته می شد .
در اینکه یکی از ابزارهای دیپلماسی ارتباطات اینچنینی مابین دولتها و سازمانها و مخالفین می تواند باشد ، شکی نیست.
اما در این مورد ، اینگونه برخورد ربطی به دیپلماسی ندارد . زیرا ، آقای رضا پهلوی ابتدا کمپینی در فضای مجازی براه می اندازند که در آن موضوع شکایت از خامنه ای بجرم جنایت علیه بشریت مطرح است . اگر اینچنین است ، چگونه یک جانی علیه بشریت را می توان به جنبش آزادیخواهی دعوت کرد ؟
دوم اینکه ، ایشان خود را نمایندۀ کسانی می داند که میخواهند رژیم اسلامی را برانداخته و سامانۀ جدیدی بنا کنند . در اینصورت بعنوان مخالف حکومت در درجۀ نخست ، حکومت نباید از نظر مخالف رسمیت داشته باشد . اگر یک فرد یا گروه ، خود را اپوزیسیون و مخالف و برانداز حکومتی بداند ، حق ندارد به آن حکومت مشروعیت و رسمیت دهد . والا در پوزیسیون حکومت قرار می گیرد .
اگر هدف حتی این باشد که برای جلوگیری از تنشهای اجتماعی و صدمات بیشتر به مردم با حکومتی مذاکره شود ، یکی از شرایطش موضع قدرت است. بعبارت دیگر زمانی که اپوزیسیون در موضع قدرت باشد و کار سرنگونی بدرستی پیش رود ، می توان برای جلوگیری از خونریزی بیشتر ، رژیمی را پای میز مذاکره کشاند ، تا امر سرنگونی سریعتر و با هزینۀ کمتری پیش برود . در غیر این صورت هیچ دیکتاتوری در موضع قدرت حاضر به مذاکره نخواهد شد و پیشنهاد دهنده یا در موضع ضعف شدید خواستار اجازۀ شرکت در قدرت سیاسی است و یا بی شک مستقیم یا غیر مستقیم عامل خود آن حکومت برای از هم پاشیدن اپوزیسیون است. که مثلا هر دو صورت آن شامل شخصی مانند فرخ نگهدار می شود !
حال باید دید که آقای رضا پهلوی کدام شرایط را دارا است.
آیا آقای رضا پهلوی در موضع قدرتی است که رژیم و خامنه ای احساس کند که برای نجات خود ، باید با رضا پهلوی به توافق برسد ؟
آیا رژیم اسلامی در آستانۀ سرنگونی است و در اثر فشار مردم در خیابانها ، باید به اقدام فوری مذاکره و دادن امتیاز به اپوزیسیون تن دهد ؟
باقی اینگونه پرسشها را ادامه نمی دهیم . زیرا که از ابتدا هیچکدام از این شریط وجود ندارد .
اگر بپذیریم که آقای رضا پهلوی فردی هوشمند ، با مطالعه ، آشنا به اوضاع جهانی و دارای شریط ویژه ای است که در حال حاضر کسی را بعنوان رقیب وی نمی توان نام برد ، پس چگونه به انتشار چنین نامه ای دست زده است ؟
نامۀ آقای رضا پهلوی دارای نکاتی است که نشان می دهد تمامی این برنامۀ شورای ملی ، همانگونه که مدتها است می نویسیم و می گوئیم و گوش شنوا و چشم خوانائی نیست ، مهندسی شده است. و باز همانگونه که در مقالات پیشین نوشتیم ، تیر آقای رضا پهلوی سینۀ مردم را نشانه گرفته است.
در نامۀ ایشان ، رژیم جمهوری اسلامی مشروعیت مطلق دارد . نامه به خامنه ای رهبر این رژیم نوشته شده و ایشان را تنها نماینده شناخته است . آنچه که در نامه بسیار چشمگیر است ، موضع ضعف نویسنده می باشد که از علی خامنه ای درخواست دارد !!….نه اینکه از موضع قدرت بخواهد وادارش نماید. ونیز اینرا هم اضافه کنیم که آقای رضا پهلوی یا خود به عواقب این رفتار آگاه است ، یا نیست. اگر آگاهانه اقدام به نوشتن و تایید این نامه کرده است که باید گفت ، کسی که رژیمی مانند جمهوری اسلامی را ، با جنایات کم نظیرش در حق مردم ایران ، چپاول و غارتگری وهزاران جرم دیگر ، به رسمیت بشناسد ، صلاحیت رهبری در اپوزیسیون را ندارد . و اگر آقای رضا پهلوی نا آگاهانه دست به این کار زده و تحت تاثیر اطرافیان خود رژیم را و خامنه ای را مشروع دانسته ، باز بناچار فاقد صلاحیت رهبری و حتی حضور در اپوزیسیون است.
امروزه چشم جهانیان به اپوزیسیون نیم بند ایران دوخته شده است که آیا بالاخره جهان باید از مخالفین رژیم اشغالگر ایران حمایت کند و یا به مذاکره و مغازله با رژیم حاکم بر سرنوشت ایرانیان ادامه دهد . این کار آقای پهلوی تنها نشاندهندۀ این خواهد بود که دول غارتگر ، چیزی بنام اپوزیسیون سرنگونی خواه در جامعۀ ایرانیان نبینند و تنها راهی که برای کشورهای آزمند و چپاولگر باقی می ماند ، یا مذاکره و توافق با رژیم اشغالگر اسلامی خواهد بود و یا رسیدن به توافق با عوامل خود برای تکه پاره کردن ایران. اگر این موضوع را نیز پیش چشم داشته باشیم ، حرکت آقای رضا پهلوی چیزی جز خیانت نخواهد بود .
سالها است که سخن بر سر توافق رضا پهلوی و خاندان پهلوی با باند رفسنجانی ، بعنوان نمایندۀ اشرافیت رژیم بر سر زبانها است . اگر چه که در اینباره مدارک کتبی و اسنادی در دست ما مردم عادی نیست ، اما کسانی که با این خاندان و بویژه بارضا پهلوی روابط بسیار نزدیک و حتی نسبتهای خانوادگی داشته اند ، سخن از توافق و در میان بودن پولی بالغ بر دویست میلیارد دلار می رانند .
و باز اگر چه نمی توان قاطعانه در این مورد حکم داد ، اما سکوت رضا پهلوی در این مورد ، آنهم با گذشت نزدیک به دوسال از این سخنان ، این شبهه را بوجود می آورد که می تواند درست باشد .
عملکرد آقای پهلوی هم در طی این سی و چند سال ، که همواره در برابر هرگونه همبستگی و حرکات ضد رژیم اسلامی به موازی سازی پرداخته و نقش ترمز اپوزیسیون را بازی کرده است به اینگونه شبهات دامن می زند .
بویژه که آقای پهلوی از نخستین کسانی است که با عوامل رژیم از نوۀ آیت الله خمینی گرفته تا محسن سازگارا و گنجی و …و حمایت از موسوی و کروبی و دست آخر به همکاری مستقیم با سفرای رژیم اقدام کرده است.
حال اگر هواداران سامانۀ پادشاهی ، خود نمی توانند راهکاری درست برای رسیدن به نظام مورد اعتقادشان ، مانند انتخاب و رای دادن به یک فرد بعنوان پادشاه ، اقدام کنند . یا اینکه برای رسیدن به سامانۀ پادشاهی ، بدون رضا پهلوی به تشکل و انسجام خویش دست زنند ، و خلاصه به راهکاری نوین برای خویش برسند ، مشکل آنها است . اما باید بدانند اگر پس از این باز بدنبال رضا پهلوی راه افتاده ، و باز خود را هرچه بیشتر به دامان عوامل رژیم بیاندازند ، حکایت کسانی خواهد بود که پای صندوقهای رای رژیم رفتند ، پس از آن گفتند که تقلب شده و رای ما کو؟ و باز انتخابات را تحریم کردند و حال میخواهند با شرکت در انتخابات به رفسنجانی رای دهند . از اینگونه رای دهندگان چیزی بهتر این اوضاع موجود نتیجه نخواهد داد .
اکنون باید روزی رسیده باشد که هواداران پادشاهی به ویژه ، و کلا اپوزیسیون تکلیف خود را با آقای پهلوی روشن کنند . همانگونه که گفته شده ، آقای پهلوی صلاحیت خود را بعنوان رهبر در میان مخالفین از دست داده است و تنها می تواند مانند یک شهروند عادی در کنار دیگران ، اگر خواست !! ، باقی بماند .
مردم باید بفکر چاره ای جدی باشند . از این امامزاده معجزه ای نمی شود .
ما امروزه بیش از هر زمان دیگری به یک گفتمان واقعی ملی ، برای رسیدن به یک وفاق ملی نیاز داریم. خوشبختانه آقای پهلوی از این پس دیگر نمی تواند سد راه اپوزیسیون باشد . پس این نامه را بعنوان مقدمۀ بیدار شدن بخشی از مردم از خواب و رویای فرایزدی و…برای رسیدن به یک همبستگی خردگرایانه می توان به فال نیک گرفت.
منوچهر اصلانپور ماه می2013
«دستهای یاری رسانِ» مونا معصوم زاده آلوده به خون مردم است
وضعیتی که توسط سیاستهای ماجراجویانه و ضد بشری جمهوری اسلامی و با بهره برداری از ماشین سرکوب و کشتار سپاه پاسداران بر کشور تحمیل شده است زمینه و فرصت ایدئالی برای سوء استفاده شرکتها و سازمانهای وابسته به رژیم را فراهم نموده است. یکی از شرکتهایی که از فضای تحریمها ارتزاق می کند و تحت عنوان پوششی شرکت خیریه و موسسه تامین کننده دارو فعالیت می کند شرکت موسوم به “دستهای یاری رسان” است.
صفحه رسمی دستهای یاری رسان در مورد فلسفه وجودی این تشکل این گونه توضیح می دهد: “افزایش قیمت، سهمیهبندی داروها و سرگردانی بیماران در داروخانه های بی دارو همگی دلیلی گردیده تا جمعی از دانشجویان ایرانی به همراهی فعالان حقوق بشری در کشورهای سوئیس و آلمان گرد هم بیایند و فارغ از هر گونه تاملات سیاسی و دسته بندیهای رایج اقدام به ایجاد این شبکه نمایند .این شبکه در وهله اول اقدام به راه اندازی پل ارتباطی بین نیازمندان دارویی و مراکز تولید و پخش دارو در اروپا نموده تا بتواند در زمانی کوتاه نسبت به تامین اقلام دارویی کمیاب و چه بسا نایاب در ایران برای بیماران اقدام نماید . گام بعدی این شبکه ارسال تیمهای پزشکی متخصص به مناطق محروم و کم درآمد کشور می باشد که در پی جذب و شناسایی پزشکان داوطلب می باشیم ، ضمن آنکه تلاش مدنی برای حذف تحریمهای غیرکارآمد که نتیجه ای جز فشار بر اقشار ایرانیان نداشته و ندارد را از جمله اهداف خود می شمارد…”
دستهای یاری رسان در ادامه می گوید: “این شبکه به هیچ دولت و سازمانی وابسته نبوده و در داخل ایران نیز هیچگونه نمایندگی و نماینده و رابط نداشته ، ضمنا این خدمات تنها برای هموطنان داخل کشور انجام می گردد.” ولی توضیح نمی دهد اگر این شبکه هیچ گونه رابط و نماینده ای در ایران ندارد آیا این یک تصادف است که بنیانگزاران آن (امیرفرشاد ابراهیمی عضو سپاه قدس، مونا معصوم زاده دختر سردار معصوم زاده از فرماندهان سپاه قدس مامور به خدمت در کشور اریتره و روح الله سلگی از فرماندهان محلی سپاه در نهاوند استان همدان و معاون اداره اسناد ریاست جمهوری احمدی نژاد) همگی دارای عضویت در سپاه قدس هستند که تحت فعالیت این شرکتهای پوششی به تامین و واردات اقلام دارای کاربرد نظامی برای رژیم ایران اقدام می کنند.
اعضا و بنیانگذاران شبکه دستهای یاری رسان:
مونا معصوم زاده
معصوم زاده مدیر روابط عمومی شبکه دستهای یاری رسان است. وی همسر صیغه ای روح الله سلگی و فرزند یکی از سرداران سپاه قدس بوده که در حال حاضر در اریتره مشغول آموزش نیروهای ارتش اریتره می باشد. امیرفرشاد ابراهیمی، مونا معصوم زاده را به همکارش، روح الله سلگی معرفی نمود تا با این ازدواج مصلحتی بهتر بتوانند همکاری امنیتی و اطلاعاتی داشته باشند و فعالان سیاسی و روزنامه نگاران خارج نشین را بهتر شناسایی و معرفی کنند.
روح الله سلگی
سلگی از اعضای انصارحزب الله شهرستان نهاوند و استان همدان بوده و با قدرتیابی احمدی نژاد به معاونت اسناد ریاست جمهوری منصوب شد. وی – همانند همکار و دوست قدیمی اش امیرفرشاد ابراهیمی- در سال 1382 و با سهمیه اختصاصی انصارحزب الله از رشته علوم سیاسی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. سلگی از دوستان حاج فرج الله مرادیان (معاون حسین الله کرم رئیس گروهک انصار حزب الله) بوده و به عنوان عضو سپاه قدس در سوریه و لبنان به همراه امیرفرشاد ابراهیمی حضور داشته است. شایان ذکر است سلگی که پیشتر دو بار با دختر سردار حیات مقدم (قائم مقام فرماندهی نیروی هوایی سپاه و استاندار سابق خوزستان) و عمه بیوه مهرداد بذرپاش (دبیر گروه مشاوران جوان ریاست جمهوری در کابینه احمدی نژاد) ازدواج کرده بود هم اکنون مونا معصوم زاده را به عنوان همسر صیغه ای خود برگزیده است. سلگی از طریق همسرش مونا معصوم زاده در واردات برخی اقلام و کالاهای دارای کاربرد نظامی برای سازمان صنایع دفاع (وابسته به وزارت دفاع) از کشورهای مختلف و بویژه آلمان، اتریش و سوئیس فعالیت دارد. وی در واردات برخی افزارآلات برای استفاده پلیس ضد شورش و اعضای بسیج و سپاه نیز فعالیت داشته است که در سرکوب تظاهرات جنبش سبز در سال 1388 مورد استفاده قرار گرفت.
امیرفرشاد ابراهیمی
امیرفرشاد ابراهیمی خود را به عنوان فردی که توبه نموده و از رژیم بریده است معرفی می کند در حالیکه واقعیت غیر از این می باشد و وی نیز همانند بسیاری از اصلاح طلبان خارج نشین و لابی های رژیم در اروپا و آمریکا بطور مستقیم و غیرمستقیم در راستای منافع رژیم فعالیت می کند و با ترویج لمپنیسم و به انحطاط کشاندن، شایعه سازی و حمله به اپوزیسیون حقیقی در خارج از کشور به خوش خدمتی به رژیم می پردازد. وی از طریق خانم مونا معصوم زاده و روح الله سلگی با اطلاعات ناقصی که از داخل کشور به دست می آورد به شایعه پراکنی می پردازد. مونا معصوم زاده ساکن سوئیس و همسر صیغه ای روح الله سلگی (مدیر اسناد ریاست جمهوری در دولت احمدی نژاد و بخشدار کنونی آران و بیدگل) می باشد که چندین ماه در سال در ایران و در خانه روح الله سلگی در خیابان کمالی واقع در میدان حر (نزدیک پاستور) اقامت دارد.
مونا معصوم زاده با اخاذی های خود در تشکل به اصطلاح بشردوستانه “دستهای یاری رسان” حدود 180 هزار یورو درآمد داشته است. همانطور که پیشتر گفته شد مونا معصوم زاده و امیرفرشاد ابراهیمی از طریق ثبت شرکت های مختلف از قبیل دستهای یاری رسان و خبرگزاری جعلی گفتنیها (گونا) و صدور کارتهای ساختگی خبرنگاری در مقابل اخذ 1000 الی 3000 یورو به سود کلانی دست یافته اند. خانم معصوم زاده با استفاده از درآمدهای نامشروع خود، در تابستان گذشته، یک مجتمع آپارتمانی در دزاشیپ واقع در نیاوران را خریداری نموده است. مونا معصوم زاده و ابراهیمی با خبرگزاری گونا و دستهای یاری رسان افراد اپوزیسیون را در خارج از کشور شناسایی و برای آنها مانع تراشی می کنند. بنابراین اطلاع ر سانی در مورد مافیای امیرفرشاد ابراهیمی ضروری می باشد تا افراد بی خبر از همه جا در دام آن نیفتند.
برخی از مشخصات مافیای امیرفرشاد ابراهیمی:
وبسایت رسمی مافیای دستهای یاری رسان، صفحه فیسبوک مافیای دستهای یاری رسان و مصاحبه مونا معصوم زاده با بی بی سی فارسی که پس از افشاگری ها این ویدئو از دسترس خارج شده است. امیرفرشاد ابراهیمی پس از راه اندازی تشکیلات مافیایی خود در سال گذشته به تبلیغات گسترده ای در مورد آن دست زد که چندی از آنها عبارتند از:
http://balatarin.com/permlink/2012/11/15/3196907
http://balatarin.com/permlink/2012/11/27/3205927
https://www.facebook.com/permalink.php?id=61943512703&story_fbid=10151338259607704
https://plus.google.com/104239484371429158848/posts/CCrmAHhPfrS
https://www.facebook.com/yariresan
شماره حساب مونا معصوم زاده در سوئیس:
Bank Name: UBS
Account Number:02790011100140Z
IBAN:CH320027927911100140Z
Owner: MONA Masoumzadeh
SWIFT /BIC: UBSWCHZH80A
شماره تلفن دستهای یاری رسان (مونا معصوم زاده) در سوئیس: 0041789748158
شماره تلفن دستهای یاری رسان (مونا معصوم زاده) در آلمان: 004915215605722
شماره موبایل مستقیم مونا معصوم زاده: 004915786779428
شماره موبایل روح الله سلگی همسر صیغه ای خانم معصوم زاده و بخشدار آران و بیدگل: 00989125970228
شماره تلفن ثابت دفتر روح الله سلگی در نهاد ریاست جمهوری: 00982164454069
رضا پهلوی دچار روان پریشی حاد شده است
بعد از ۳۴ سال انزوا واستراحت مطلق، رضا پهلوی یکبار برای همیشه عملاً وارد صحنه سیاسی شد تا به قول خودش تیر آخر را شلیک کند،وی هرگز در طول عمرش تیری به سوی جمهوری اسلامی شلیک نکرده است و شورایی که از آن به عنوان تیر آخر نام برده است به عقیده بسیاری اگر بتوان آن را تیر نامید،در واقع تیر اول و آخر شاهزاده بعد از ۳۴ سال خواب سنگین همایونی محسوب میشود.رضا پهلوی برای شلیک این تیر با هر کس و ناکسی به امید رسیدن به آرزوهای فوکوسی خود شهروند وار دمخور شد.از خبرچین خورده پای اطلاعات گرفته تا دیپلماتهای بدنام جمهوری اسلامی همراه شد تا به زعم خود با تدبیری همایونی پایههای یک تشکیلات به ظاهر “ملی” و در باطن “شاهنشاهی” را تشکیل بدهد.
با همه حرفها و حدیثها و حاشیههای متعدد بالاخره شورای خود را با کمک اندک یاران معتقد به سامانه پادشاهی تشکیل داد و خود را نیز به مقام سخنگویی شورا(خود)منتصب کرد تا بدین ترتیب اختیار شورا در دست خودش باقی بماند و کسی را یارای بر هم زدن جهت و سمت وسوی شورا نباشد.در اولین اقدام ، شورای رضا پهلوی در یک حرکت عجیب و غیر معمول سیاسی که همه ناظران را به شگفتی واداشت ، نامه ایی کودکانه و مضحک خطاب به رهبر جمهوری اسلامی انتشار داد و در آن ازعلی خامنهای در خواست کرد تا با “آزادی همه زندانیان سیاسی و انحلال انتخابات ریاست جمهوری و فراهم آوردن شرایط یک انتخابات آزاد و سالم به جنبش آزادیخواهی ایران بپیوندد!”
نامه شورای رضا پهلوی به علی خامنهای به گونهای نوشته شده است که گو آنکه دیکتاتور ایران فقط منتظر و مترصد دریافت این نامه بوده تا از مسند قدرت به کناری بکشد!و تخت خلافت را دو دستی به شاهزاده سابق و سخنگوی فعلی شورا تقدیم کند!
سبک و سیاق این نامه برای بسیاری تداعی گر دلقک بازی “هخا” میباشد که از جمهوری اسلامی درخواست کرده بود میدان آزادی را برای فرود هواپیمای او خالی کند تا ایشان بعد از پیاده شدن از هواپیمای خیالی خود با در دست داشتن گًل نیلوفر به همراه هوادرانش در آن میدان رقص کند.
سلطنت طلبها از دیرباز، انقلاب به حق و کاملا مردمی، مردم ایران را سعی کرده اند با دست یازی به تئوری توطئه بیگانگان به “شورش جماعتی کم تعداد” تقلیل بدهند و بنا بر همان پیشفرضهای نادرست خود معتقدند که قدرتهای غربی و آمریکا شاه را سرنگون کردند و هر وقت هم بخواهند آخوند را سرنگون خواهند کرد،از این رو ۳۵ سال است که دست روی دست گذاشته اند تا یک روزی ارباب سابقشان با یک حمله نظامی, جمهوری اسلامی را سرنگون کند و آنها نیز به صورت ناپلئونی با شاهزاده متوهّم خود قدرت را در دست بگیرند و روز از نو و روزی از نو…
با نگاهی اجمالی و روانشناختی به نامه اخیر شورای رضا پهلوی به خامنهای ,این واقعیت که نگارنده نامه تماس و ادراک خود با واقعیت ملموس موجود در ایران را از دست داده است کاملا عیان و برجسته میشود و برای یک تحلیلگر منصف جای تردیدی باقی نمیگذارد که نگارنده آن از یک روان پریشی حاد مزمن (اسکیزوفرنی)رنج میبرد و از این رو دچار هذیان گویی شدید شده است که اگر به موقع درمان نشود بیم آن میرود که شخص بیمار وارد مراحل حادتر و پیشرفته بیماری شود و به خود یا دیگران آسیبهای جدی غیر قابل ترمیم وارد سازد.
پانوشت:اسکیزوفرنی،این بیماری دارای عوارضی همچون عدم ارتباط منطقی در رفتار و گفتار، انزوا و گوشه نشینی بیش از حد و توهم است.
افرادی که دچار این بیماری می شوند ، بعد از دنبال کردن بی نتیجه اهداف واهی و بزرگنمایی آن در فکر خود بعد از شکست دچار افسردگی شدید شده و حتی دست به خودکشی می زنند.
افرادی که دچار این بیماری می شوند ، بعد از دنبال کردن بی نتیجه اهداف واهی و بزرگنمایی آن در فکر خود بعد از شکست دچار افسردگی شدید شده و حتی دست به خودکشی می زنند.
فضائل عزیزان واشنگتن