lundi 20 mai 2013

وسیت نامه شاهزاده علیرضا پهلوی



چهارشنبه شب «بی.بی.سی. فارسی» 20 دقیقه از برنامۀ «60 دقیقۀ» خود را به خودکشی «علیرضا پهلوی» اختصاص داد. 

به گزارش خبرآنلاین این شبکه با «اردشیر زاهدی» شوهر خواهر «علیرضا پهلوی»، «نازی افتخاری» دوست خانوادگی پهلوی‌ها و «عباس میلانی» استاد دانشگاه استنفورد مصاحبه کرد. 

تجربۀ سقوط، عامل خودکشی 
«بی.بی.سی.فارسی» از «عباس میلانی» هم در مورد این خودکشی پرسید، که آیا فرزندان شاه بعد از خروج از ایران توانستند خود را در جایگاه قبلی‌شان نگه دارند؟ 

میلانی گفت: سقوطی که این جوان‌ها تجربه کردند؛ یعنی از اوج قدرت و امکانات به حالتی‌که ویزای ورود به کشوری را نمی توانستند دریافت کنند؛ حالتی‌که پدرشان مریض بود؛ حالتی‌که «صادق خلخالی» اعلام کرده بود پنج میلیون دلار به «کارلوس» داده‌اند که بیاید شاه را ترور کند، این سقوط من فکر می کنم هر کسی را تکان می‌داد و این خانواده را هم طبعاً تکان داد و این دو نفری که متأسفانه خودکشی کردند ظاهراً حساس‌تر به این قضیه بودند. 

بعد از انقلاب افسرده شدند! 
اردشیر زاهدی در مورد علت خودکشی گفت: او بسیار احساسی بود و اغلب دچار افسردگی می‌شد، به خصوص بعد از انقلاب. 

پسر کودتاچی 28 مرداد افزود: وقتی اعلیحضرت فوت فرمودند، روی عشق و علاقه‌ای که [علیرضا] داشت، بی‌نهایت در او اثر بد گذاشت و به همین دلیل مدتی خودش را تنها نگه می‌داشت و من این سعادت رو داشتم که گاهی با هم درد و دل کنیم. 

خاکسترم را به «نوشهر» ببرید! 
«بی.بی.سی.فارسی» از فردی که «نازی افتخاری» دوست خانوادگی معرفی کرد، پرسید: در سایت‌های مختلف در مورد درگذشت خواهرشان «لیلا» و همین‌طور احتمالاً درگذشت نامزد یا دوست‌دختری که ایشان داشتند صحبت شده و این‌که این‌ها تأثیر گذاشت، آیا واقعاً این‌طور بود؟ 

«افتخاری» پاسخ داد: در مورد خواهرشان که صددردصد، روی ایشان و روی خانواده تأثیر وحشتناکی داشت و هیچ وقت نتوانستند آن را فراموش کنند. در مورد دوستشون البته من جزئیات رو نمی‌دونم، اما حتماً از دست دادن یک عزیز ضربۀ بزرگی است. 

او در مورد وصیت علیرضا پهلوی به «بی.بی.سی.» گفت: ایشان وصیت کردند که جسدشان را بسوزانند و خاکسترشان را در یک موقعیت مناسب به بحر خزر (دریای مازندران) ببرند و آن‌جا پراکنده کنند. 

«افتخاری» افزود: واقعاً این وضعیت‌شان نشان می دهد با این‌که در سن خیلی کمی از ایران خارج شدند، می‌دانید در بحر خزر والاحضرت با پدر تاج‌دارشان، پادشاه عزیز ما، زمان‌های بسیاری را گذراندند...در همۀ لحظات به یاد «نوشهر» بودند و آن روزهای شیرین با پدر و مادرشان، و پس از این‌که تمام جاهای زیبا را در جهان دیدند می خواستند برگردند به آن‌جایی که از همه جا برای‌شان شیرین‌تر بوده و با پدر و مادرشون بودند.

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire